اقتصاد براي همه
اقتصاد مال مردم , در خدمت مردم
Tuesday, May 16, 2006
دلايل مخالفت با اقتصاد نئوكلاسيك
دلايل مخالفت با اقتصاد نئوكلاسيك

اين چند ماهه كه بخشي از وقتم صرف خواندن وبلاگ و روزنامه ها شد متوجه مخالفت شديد يك سري از حضرات با مباني اقتصاد نئوكلاسيك شدم. در نوشته هايشان اگر دقت كنيد ميبينيد كه سعي دارند تحت هر عنواني اين مباني را زير سوال ببرند. بطور خلاصه خدمت خوانندگاني كه آشنا با اقتصاد نئوكلاسيك نيستند عرض كنم كه در اين تئوري بر كارايي بازار مبادلات تاكيد ميشود. يعني هرچه امكان مبادلات بيشتر فراهم شود وضع اقتصادي جامعه بهتر خواهد شد در عين حال در موارد خاصي كه بازار درست عمل نميكند(مثل وجود انحصارات طبيعي, يا عدم تشكيل بازار آلودگي كارخانه سيمان, حمايت از اقشار آسيب پذير و ...) معتقد به دخالت دولت هستند. بسته به اينكه چقدر دولت بايد در اقتصاد دخالت كند اقتصاددانان به دو طيف چپ و راست تقسيم بندي ميشوند. متاسفانه در ايران هركس كه به مباني اقتصاد نئوكلاسيك بي اعتقاد باشد چپ خوانده ميشود كه به نظرم جفا در حق چپهاست.

يك-اقتصاد نئوكلاسيك بر مبناي فروضي استوار شده كه سعي نموده مدلي از اقتصاد را بدست دهد. هرچه آن فروض ساده تر باشد مدل هم ساده تر و دورتر از واقعيت. اين علم هم مثل هر علم ديگري براي توضيح بهتر واقعيت چاره اي جز واقعي كردن فروض خود نداشته است. مثلا وجود اطلاعات كامل در معامله يك كالا از فروض ساده اي است كه ابتدا مورد استفاده قرار ميگرفت ولي از سي چهل سال پيش ديده شد اين فرض در دنياي واقعيت مصداق ندارد و مدلهاي با اطلاعات نامتقارن ارائه شد. خلاصه اينكه محققان اين علم در طول چند دهه اخير به نزديكتر كردن مدلها به دنياي واقعيت كوشش كرده اند و در اين راه از رياضيات بعنوان ابزاري براي مدلسازي بهره برده اند. كمتر شعبه اي از علم رياضي بوده است كه در اقتصاد مورد استفاده قرار نگرفته باشد. اين مدلها هم داراي كاربرد فراوان بوده و بطور مثال شاخه هاي بازار مالي و حراجها از پيشرفت اين مدلها بيشرين بهره را برده اند. يكي از دلايل مخالفت اين حضرات در اين است كه حال و حوصله رياضي خواندن نداشته اند و اين دليلي شده است كه بناي مخالفت با اقتصاد نئوكلاسيك بذارند.
دو - بدليل عدم وجود آزمايشگاه در علم اقتصاد (!) براي آزمودن مدلها ناچارا بايد از داده ها كمك گرفت. براي اين منظور تئوري آمار احتمال مورد استفاده قرار گرفته و اقتصاد سنجي بگونه اي خلق شده است. چه بسياري از مدلهاي اقتصادي كه مقبوليت خود را از مهر تاييد اقتصاد سنجي گرفته اند. ناگفته پيداست كه اين رشته هم با رياضيات و كمي برنامه نويسي عجين شده و حضراتي كه فهمشان از اين رشته اينه كه ميگن: "مثلا در يك مدل اقتصادسنجي آنقدر آمارها را زجر مي‌ده تا جواب بگيره" اعصاب شنيدن حرف حسابي در اين زمينه را نداشته و سعي ميكند يكجوري با اقتصاد نئوكلاسيك بناي مخالفت بذارد.
سه- يك سري از حضرات هم هستند كه عمري را (خصوصا در جواني) دل به اردوي كمونيسم سپرده بودند. غالب اين افراد دلهاي پاكي دارند و از فقر مردم ناراحت ميشوند ولي ساده لوحانه ايده جامعه بي طبقه را باور كرده بودند. گذشت زمان در آزمايشگاه بزرگ بلوك شرق نشان داد براي يافتن راه بهتر شدن اقتصاد بايد فسفري هم سوراند. اين حضرات هنوز در شوك از دست رفتن كعبه خويشند و بيراه نيست كه هر از گاهي سعي ميكنند به اقتصادنئوكلاسيك ناشيانه گيري بدهند.
چهار- يكي از سوالاتي كه اقتصاددانان با آن كلنجار رفته اند مقايسه تفاوت توسعه اقتصادي كشورها بوده است. علي الخصوص بعد از فروپاشي شوروي كه آخرين رهبران حزب كمونيست ساده لوحانه فكر ميكردند با ايجاد بازار سهام يك شبه همانند همتايان غربي خواهند شد اين مقوله بيشتر مورد توجه قرار گرفت. اهميت نهادها در اقتصاد مورد تاكيد قرار گرفت و نهادها بعنوان زيربناي ساختار اقتصادي بعنوان عامل اصلي مورد توجه قرار گرفت. (روزبه شرح مفصل و خوبي در اينباره نوشته). اين نظريه هم در طول نظرات اقتصادي نئوكلاسيك بكار گرفته شد تا دلايل عقب ماندگي اقتصادي جوامع توضيح داده شود. در اين نظريه نقش نهادها در كاستن از هزينه مبادلات چه اقتصادي چه سياسي مورد بررسي قرار ميگيرد. پيشرفت اقتصادي جوامع به اين بستگي دارد كه نهادهاي آن جوامع باعث كاستن يا افزايش هرينه مبادلات ميشوند يا خير. عامل اصلي عدم موفقيت توسعه اقتصادي ايران وجود بعضي نهادهاي ناسازگار با توسعه است. يكي از اين نهادها حضور حضراتي در هيبت اقتصاددان است كه بنا به دلايل گفته شده با مباني اقتصاد سر ناسازگاري دارند و طرفه آنكه با خواندن خود بعنوان نهادگرا با اصول عقلاني اقتصاد به مبارزه برميخيزند.