فرهاد خان سوالات خوبي را در وبلاگش مطرح كرده كه بنظر من نشان دهنده طرز نگرش عامه مردم به مسايل اقتصادي علي الخصوص نظريه بازار آزاد است. اين سوالات بيشتر نشان دهنده اين است كه مخالفان بازار آزاد بخوبي توانسته اند با عوامفريبي نظريه بازار آزاد را ضد اخلاقي, ضد مردمي و زاييده سازمان هاي بين المللي چون صندوق بين المللي پول و بانك جهاني جا بندازند. سوال ها رو يه نگاه بندازين
الف) آيا اقتصاد سوسياليستي و دولتي اخلاقيتر از اقتصاد بازار است؟ صرفنظر از کارآمدي هر يک
اول شما بفرما تعريف شما از اخلاق چيست ثانيا اقتصاد بازار مخالف دولت نيست. بلكه معتقد به اين است كه كارهاي اقتصادي تا حد ممكن بايد توسط مردم انجام شود و دولت صرفا با قانون گذاري مانع ايجاد انحصار و ضامن برسميت شناخته شدن حقوق و مالكيت افراد باشد .آيا اين حرف خلاف اخلاق است
ب) آيا مردم نبايد خوشحال باشند اگر دولت بخواهد کالاهايي را ارزانتر از قيمت واقعي به آنها بدهد؟
همه از كالاي ارزان خوشحال ميشوند ولي چه كسي بايد بهاي ارزان شدن يك كالا را بپردازد؟ آيا سوبسيد بنزين كه به بهاي منتقل شدن سهم بزرگي از بيت المال به ثروتمندان است, سياست اخلاقي است؟ در صورت رقابت بين توليد كنندكان است كه بهاي كالا و خدمات كاهش ميابد.
ج) اگر سياستهاي تعديل و توسعه و آزادسازي در شانزده سال پيش خوب بوده و دولت احمدينژاد نبايد برخلاف آنها حرکتکند پس چرا نرخ تورم و بيکاري اينقدر بالاست و درآمد سرانه و رفاه مردم پايين است؟ اگر رشد اقتصادي و توسعه بهدرد اين چيزها نخورد پس به چه درد ميخورد؟
اين سياستها اصلا بطور كامل اجرا نشد. آيا سياست آزادسازي نرخ ارز در زمان مرحوم نوربخش به فساد در اين بازار پايان نداد؟ و تخصيص ها را بهينه نكرد؟ متاسفانه بدنه دولت در مقابل سياستهاي آزاد سازي بشدت مقاومت ميكند
د) آيا مقايسه و الگوبرداري در زمينه سياستهاي اقتصادي کشورهاي غربي مانند آمريکا وکانادا و انگلستان و... با دولت ايران که درآمد بيحساب از طريق دردستداشتن منابع عظيمي مثل نفت دارد قياس معالفارق و راهي به ترکستان نيست؟
خير. اصول اقتصادي فرقي بين كشورهاي مختلف ندارند. فرق كشورها در نهادهاي آنهاست كه بيشتر منبعث از تفاوت در نهادهاي فكري آنها دارد. متاسفانه در ايران نهادهاي فكري كه از حقوق و مالكيت مردم در زمينه اقتصادي و اجتماعي دفاع كند بسيار ضعيف و كم تعداد است.