كارايي سرمايه انساني
خيليها فكر ميكنن با گسترش دانشگاهها نقش سرمايه انساني در توليد هم اتوماتيك زياد ميشه ولي به اين مساله فكر نميكنن كه اين سرمايه هم مثل هر سرمايه فيزيكي ديگر بايد داراي بستر مناسبي براي ايفاي نقش خودش باشه. مهمترين مساله در بكارگرفته شدن سرمايه انساني ,وجود انگيزه براي افراد است. در سيستمي كه افراد از داشتن شغلشون اطمينان خاطر داشته باشن ( يعني ترس از اخراج شدن نداشته باشن) و دستمزدشون هم با افزايش كارايشون تكون نخوره چه انگيزه اي دارن كه بخودشون فشار بيارن تا كار بهتر و بيشتري انجام بدن؟ حالا طرف ممكنه كه سواد و توانايي زيادي هم داشته باشه. سرخوردگي هم از عواقب آنست.اين پديده رو در سيستم دولتي زياد مشاهده ميكنيم. بخش خصوصي هم ممكنه وضع بهتري داشته باشه ولي بعلت وجود قانون كاري كه دست و پاي كارفرما رو براي اخراج كارمند تنبل ميبنده , بهره وري نيروي كار هم آنجا بايد كم باشه.
خلاصه سرمايه انساني مثل معدني ميمونه كه با سيستم انگيزشي درست, بايد از آن استفاده بشه. شوروي سابق رو نگاه كنيد. با آنهمه افراد تحصيل كرده بعلت فقدان سيستم بازار آزاد نتوانست انگيزه كافي براي استفاده از آن همه سرمايه انساني ايجاد كنه. با فراهم آمدن امكان حركت سرمايه نيروي انساني تحت لواي مهاجرت, فرد داراي سرمايه انساني جايي ميره كه سرمايه اش بازده بيشتري بهمراه داشته باشه.
افزودن نقش سرمايه انساني در توليد و نگه داشتن آن در كشور بدون گسترش اقتصاد بازار آزاد و اصلاح قانون كار ممكن نميباشد.